سلام
من یه دختر 26 ساله هستم و دانشجوی کارشناسی ارشد. از خودم تعریف نکنم، اما بقیه میگن که برای ازدواج کیس مناسبی هستم. خانواده ام جز خانواده های مثبت هست و در رده ی مالی متوسط قرار داریم. شاغل هستم و شدیدا احساساتی.
مدتیست که با اقا پسری آشنا شدم و از رابطه ی ما 8 ماهیست که میگذره. بعد از دو سه ماه برای ایشون شفاف سازی کرده ام که من برای چیزی که سرانجامی نداشته باشه وقت نخواهم گذاشت. اگر فیلم بازی نکرده باشه تا الان پسر خوبیه، و همدیگه رو هم دوست داریم. غیرتی هست و من به خاطر ایشون از خیلی از کارهایی که میکردم دست کشیدم. البته ایشونم به نسبت همین کار ها رو کرده اما خب کمتر از من.
میتونم بگم خیلی آدم سازشکاری هستم و اصلا اهل مجادله و دعوا نیستم، مسائل رو با حرف زذن حل میکنم، اما ایشون گاهی قهر و حرف نزدن رو انتخاب میکنه. یه سری تفاوت ها داریم، ایشون از من خواسته کارم رو ترک کنم و بدون ایشون از خونه بیرون نرم. بگذریم .
در نهایت اینکه من از اینکه نمیدونم تا کی باید برای روشن شدن نوع رابطه صبر کنم، احساس کلافگی میکنم، از یه طرف هم از از دست دادن ایشون به شدت احساس نگرانی میکنم، از یه طرف هم میترسم که با ایشون چه میشود. چند بار به منزل خانواده ی تقریبا نزدیکم برای مهمانی آمد و تقریبا نزدیکان من رو میشناسه، اما مادر ایشون تنها عکسی از من دیده و تا حالا اقدامی صورت نگرفته.
نمیدونم آیا من باید چیزی بگم یا نه؟ تا کی باید صبر کنم؟؟ از کجا بفهمم که قصدش چیه؟
میترسم عنوان کنم مبادا فکر کنه که من خیلی راغبم، نه که نباشم اما به عنوان یک دختر احساس میکنم عزت نفسم میاد پایین و البته ترجیح میدم از طرف ایشون باشه. خواهش میکنم کمکم کنین، زندگی من مدتیه که در سکوت و فکر خلاصه میشه طوری که زمان هایی هم که با ایشون هستم نمیتونم خودم باشم.